.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
شهادت سردار بزرگ تخريب در دفاع مقدس
امیر اسدی سردار بسیجی و سلحشور تخریب در دوران دفاع مقدس صبح امروز شربت شهادت را نوشید.وی معلم و اهل گرگان بوده و در طول حضور مستمر خود درجبهه ها بارها به درجه جانبازی نائل آمده و یک پای خود را نیز در میدانهای مین ...
شهادت سردار بزرگ تخريب در دفاع مقدس

امیر اسدی سردار بسیجی و سلحشور دوران دفاع مقدس و یکی از همرزمان شهید علیرضا عاصمی فرمانده اردوگاه شهدای تخریب در دوران دفاع مقدس صبح امروز عاقبت شربت شهادت نوشید.

به گزارش خبرگزاری مهر، شهید امیر اسدی که در طول حضور مستمر خود در دوران دفاع مقدس بارها به درجه جانبازی نائل آمده و یک پای خود را نیز در میدانهای مین و زمان جنگ تحمیلی تقدیم انقلاب اسلامی کرده بود ، صبح امروز به همراه دو نفر دیگر از همرزمانش در منطقه قصر شیرین و مرز خسروی به یاران شهیدش پیوست.

وی که پس از دوران دفاع مقدس همواره در تلاش برای پاکسازی میادین مین باقیمانده از دشمن بعثی بود ، حدود ساعت 9 صبح امروز در یکی از مناطق پاکسازی نشده قصر شیرین در حال خنثی سازی مین ها بود که بر اثر انفجاری مهیب عاقبت به آرزوی خود که شهادت بود نائل آمد. وی بسیجی ، معلم و اهل گرگان بود. سایر شهدای این سانحه نیز شهید سید اسماعیل حسینی و شهید شعبان یوسفی از پاسداران بازنشسته منطقه گرگان بوده اند و همچنین یکی از همراهان به نام ابراهیم آلوستانی نیز به سختی مجروح گردیده است.

شهید امیر اسدی مسوول پاکسازی مناطق آلوده به مین شهرستان قصر شیرین و یکی از همرزمان سردار بزرگ تخریب دوران دفاع مقدس، شهید علیرضا عاصمی بود که در طول دفاع مقدس حضوری مستمر در صحنه های دفاع از انقلاب و میهن داشت. یاد و راهش پررهرو باد.

زمان و مکان مراسم تشییع و تدفین این شهید گرانقدر متعاقبا به اطلاع خواهد رسید.


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

عماد 8 ارديبهشت 1386
بسم الرب الشهداء والصدیقین
شهادت فرمانده بسیجی دلاور تخریب امیر اسدی
امیر ماند تا محمدی(1) بیاید و امیری دیگر باشد
بسیجی مخلصی که در تمام دوران جنگ به عنوان یک بسیجی در جبهه ها و عملیات ها حضور می یافت و پس از جنگ نیز در تفکر بسیجی می زیست، ساده و بی آلایش ، فعال و دلسوز، پر تلاش و بی ادعا .
او شهیدی زنده بود ، از قافله عقب نمانده بلکه مأموریتش را کامل و محقق می ساخت و در لحظه موعود به عاصمی(2) پیوست.

امروز گلی به گلستان باز آمد. خاک گنبد اسدی را در آغوش خواهد گرفت که روحش با امام شهیدان همراه است. امیری بسیجی که افتخاری دیگر برای حضرت روح الله (ره) است، او که پس از دوران جنگ نیز همچنان به عهد خویش با امام خویش وفادار ماند . در لحظاتی که دنیاگرایی می رفت تا دامن رزمندگان دیروز را نیز بیالاید ، امیر سر افراز ما، هیچ چیز را با خدا معا وضه نکرد. باز هم فعالانه به پاکسازی میادین مین همت گماشت. اگر کمی دقت می داشتی در برخورد با آن عزیز سفر کرده، بوی بهشت را استشمام می کردی. او هنوز بوی جبهه می داد.
شهادت پاداش گرانی است که امیر بسیجی لایق آن بود و اما افسوس که ما از او دور مانده ایم . بچه های اردوگاه شهدای تخریب عزیزی را از دست دادند که محور خاطرات زیبای آنان بود.
دوری از امیر برای فرزندان ، همسر و والدینش بسیار سخت است. محمد کوچک ما، دوری پدر را چگونه تحمل خواهد کرد؟
استان گلستان باید به این امیر بسیجی دلاور افتخار کند ، گنبد کاووس باید به پرورش چنین عزیزی مباهات کند. ایران عزیز باید به داشتن چنین فرزندانی فخر فروشد. امیر اسدی نمادی از تفکر بسیجی است، شهید اسدی را باید معرفی کنیم . اسلام به داشتن چنین پیروانی افتخار می کند.
8/2/86 عمادالدین کرمیان، یکی از بچه های اردوگاه شهدای تخریب
پی نوشت:
1. محمد فرزند کوچک شهید که بعد از جنگ بدنیا آمد و شباهت زیادی به پدش دارد.
2. شهید علیرضا عاصمی فرمانده تخریب که در عملیات خنثی سازی بمب در کرمانشاه به شهادت رسید.
عمادالدین کرمیان 27 ارديبهشت 1386
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر شهادت سردار بسیجی شهید امیر اسدی بر آن داشت تا در جهت معرفی بیشتر این عزیز سفر کرده تلاش کنم:
در سال 1361 در تیپ 17 علی ابن بیطالب(که بعداٌبه لشگر تبدیل شد) با ایشان آشنا شدم، فرمانده تخریب تیب بود، او به آموزش ما مبادرت ورزید و سپس جهت آموزش عملی و امر پاکسازی میادین به سوسنگرد اعزام شدیم.
بخاطر دارم که قبل از ورود به میدان مین، همه رو به قبله می ایستادیم و آیةالکرسی و آیات نخست سوره یس را قرائت می کردیم و سپس ایشان تذکراتی می داد؛ از جمله اینکه به احتیاط کامل توصیه می کرد و می گفت: هر کس کوچکترین خستگی دارد وارد میدان نشود زیرا اولین اشتباه آخرین اشتباه است. همانجا بود که شهید غفاری در اثر انفجار مین به شهادت رسید و چفیه بلند شهید حسین خلج(بعداً به شهادت نائل شد) پوششی شد تا پیکر متلاشی شده شهید غفاری از نظرها پنهان بماند.. مدتی بعد به مقر باز گشتیم و درمراحل مختلف عملیات رمضان کار ایجاد معبر و سپس تعریض و پاکسازی را انجام دادیم و در هر روز و هر مرحله عزیزی مجروح و یا شهید می شد.
در سال 62 اردوگاه شهدای تخریب( در مسیر جاده اهواز-آبادان) شکل گرفته بود. من با مساعدت امیر اسدی مستقیماً به آنجا رفتم . همانجا بود که برق مصطفی جعفر پوریان مرا گرفت و در اولین مواجهه وقتی پشت تویوتا وانت نشستیم تا از نساجی به اردوگاه برویم، بوی بهشت را از او استشمام کردم و سر انجام به شهادت رسید. باید می آمدی و بهشتیان را در این اردوگاه می دیدی . همانجا بود که نگاه همیشه متبسم علیرضا عاصمی دل را می ربود . اما همه چیز حتی تیرک چادر و میله ی پرچم میدان صبحگاه و سوله های احداث شده (بعداً)، حضور مستمر امیر اسدی را در این اردوگاه گواهی می دادند. - البته جعفر و صادق هلالات این دو برادر اهل آبادان که در آنجا بیتوته کرده بودند جای خود دارند و شهید جعفر هلالات نیز گواهی دیگ است بر این حضور مستمر- لیکن تصور نشود حضور امیر اسدی در اردوگاه یعنی حضور در یک نقطه ، بلکه این حضور به وسعت تمام جبهه های جنوب و غرب،یعنی هر جا خبری از عملیات بود بلکه وسیعتر ؛ هرجا عملیاتی شده بود ، هرجا قرار بود عملیاتی بشود و هر آنجا که در حال عملیات بود را شامل می شد و حتی جاده سازی مهندسی رزمی را. ومن خود در مدت حدود یک سال حضورم شاهد فعالیت امیر اسدی در میادین سوسنگرد ، هویزه، بستان ، مهران و عملیات مهندسی رزمی در منطقه بانه بودم و این، اندکی از حضور او بود.
و نتیجه مستمر این حضور مجروحیت های متعددی بود و بالاخره پایش روی مین ضد نفر (احتمالاً گوجه ای ) رفت و پنجه پایش را برد. یادش بخیر در شهر گنبد که به منزل ایشان رفته بودیم وقتی پسرم پایش را دید او گفت صدام آن را گاز گرفته است و چه قدر زیبا و قشنگ این را می گفت.
دوستان ؛ امیر بوی بهشت می داد؛ چهره ی همیشه متبسم او، توأم با آرامش و وقار همیشگیش، مصداق کاملی از یک مؤمن متقی بود.
روح لطیفش او را به معلمی کشاند و مربی پرورشی شد. بعد از جنگ با تفکر بسیجی اش بی هیچ ادعایی به امور فرهنگی پرداخت و با منعت طبع و با حقوق معلمی به زندگی مادی خانواده سروسامان می بخشید . من در سفری خانوادگی به گنبد و دیدار با ایشان در حین سادگی زندگی ، برکت و زیبایی زندگی را مشاهده کردم. هر چند افسوس خوردم چرا از این بسیجی دلاور و نستوه...........؟
درسال های اخیر با فراغت از فعالیت در آموزش و پرورش،مجدداً در جهت پاکسازی میادین مین راهی مناطق عملیاتی شد و باز با مین و مواد منفجره و خطرناک، دست و پنجه نرم کرد. و عیرغم نیازهای مادیش هرگز راضی نشد اینکار با انگیزه های مادی همراه شود..
وقتی در سال گذشته همکارش سردار مصیب مرادی به شهادت رسید ، او می دانست نوبت او هم خواهد شد و سر انجام باب شهادت برویش گشوده شد. راهش پر رهرو باد
8/2/1386 عمادالدین کرمیان( همرزم شهید عزیز در عملیات رمضان و خیبر)



ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.049 seconds.